صبح بود که بلبل شعر می خواند گل با احساس کنارش می ماند
دلم با تو آروم می گیره نخندی دل من می میره گدایه تو هرکس که باشه به شاهان عالم امیره نمک گیره سفره ی مهرت به برق نگاهت اسیره
صدای تو آروم جونه نگاه تو چه مهربونه اشک چشام از شوق رونه می ریزه آره دونه دونه عشق تو دل من زد جوونه دست من نیست این کار اونه غصت به دلم کاش نَمونه تویی تو بنده ی نِمونه
باز دوباره دلم غصه داره از چشام بارون غم می باره می رسه این خبر در زمونه ای خدایا علی نیمه جونه تیغ به فرق زمان و زمین خورد مردترین در جهان بر زمین خورد سر زند ماه و خورشید به سینه خورده بر آسمان ضرب کینه یا علی یا علی یا علی جان
خدا نگاه می کند خدا صدا می کند ولی تو بی تفاوتی نه هیچ صدا می کنی نه هیچ نگاه می کنی به انتظار نشسته است خدا برای دیدنت صدای تو شنیدنت سلام کن خدا را غرور تو برای چیست تو بنده ی خدایی خدایی جز خدا نیست چرا تو سر گشته ای ؟ چرا رها گشته ای؟ سلام کن خدا را سلام کن خدا را
نباید بی تفاوت بود صداها را شنید باید و چون گلچین چیره دست خوش عطر و بوترین را برگزید باید