نوشته هاي گلمحمدي

نوشته هاي گلمحمدي

یا علی موسی الرضا سلطان دین

چشم و چراغ همه اهل زمین                     

یا علی موسی الرضا سلطان دین

(0) نظر

یا علی موسی الرضا شاه جهان

شهر و دیاری که تو هستی در آن                        

  خیره کند چشم همه مادران

شیر که دهند نام تو ورد زبان                           

  یا علی موسی الرضا شاه جهان

کودک من نام تو آموخته                                    

چشم به راه نظرت دوخته

(0) نظر

حجاب دختران ما؟

چرا شبیه تو نشد 

حجاب دختران ما؟

تو را قریب ساخته ایم

تو را چه بد شناخته ایم

دهه به پا کرده ایم

فقط سیاه کرده ایم

چه اشتباه کرده ایم

نگفته ایم ز مهر تو

ز مهر مادری تو

نگفته ایم ز شادیت

دهه به پا کرده ایم

فقط سیاه کرده ایم 

چه اشتباه کرده ایم

(0) نظر

سلام کن خدا را

خدا نگاه می کند

خدا صدا می کند

ولی تو بی تفاوتی

نه هیچ صدا می کنی

نه هیچ نگاه می کنی

به انتظار نشسته است

خدا برای دیدنت

صدای تو شنیدنت

سلام کن خدا را

غرور تو برای چیست

تو بنده ی خدایی

خدایی جز خدا نیست

چرا تو سر گشته ای ؟

چرا رها گشته ای؟

سلام کن خدا را

سلام کن خدا را


(0) نظر

بخاطر نگاه تو

به گل سلام می کنم
به پنجره
به در
هوا
و احترام می کنم
به هر چه هست در این جهان
بخاطر نگاه تو
نگاه مهربان تو
تو ای خدای مهربان.

(0) نظر

تو که دوری از دو چشمم

تو که دوری از دو چشمم

من و چشم و جاده و غم

غرق آهیم

تا بیایی.

(0) نظر

ابا الفضل

تا که می گویم اباالفضل

آب بیدار می شود!

چشم بر هم می گذارد!

قطره قطره اشک می ریزد

بیاد خشکی لبهای او

آب در دستان سقا بود، ولی

بر دلش ماند حسرت لبهای ساقی تا ابد.

(0) نظر

نباید بی تفاوت بود

نباید بی تفاوت بود 

صداها را شنید باید

و چون گلچین چیره دست 

خوش عطر و بوترین را

برگزید باید

(0) نظر

دیگر نیستم

به چه کارت آید

که بدانی کیستم

چون که دیگر نیستم؟

(0) نظر

فقیر نگاه

تمام لحظه های من

به مثل شب سیه شده

تمام آسمان من

بدون نور مه شده 

تمام هر دو چشم من 

اسیر خاک ره شده

تمام این دلم عجیب

فقیر یک نگه شده

(0) نظر

خورشید

چند نفر خورشید را

در جهان می فهمند

یا که هر صبح به او

صبح بخیر می گویند

اما خورشید تابان!

مهربان است هرروز

مهربانتر هر روز!

(0) نظر
X